تکه های جگر برادر در تشت ریخته می شد و خواهر فقط می نگریست،برادرم،حسن جان، چه کسی جرات کرده تو را مسموم نماید. چشمان برادر آرام آرام به چشمان خواهر گره خورد،زینبم خواهر،من امروز کشته نمی شوم من سالیانی نه چندان دور کشته شدم،آن هنگام که مادر سیلی خورد و برزمین افتاد. این بار هردو با هم گریستند بر مظلومیت مادر،
بچه ها بوی فاطمیه می اید. سال ما سال یاس است به یاد مادر و به یاد منتقم مادر